هرچی توبخوای

دلم تنگه

میدونین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟(نوچ.نیمیدونین!!!!!!) گاهی اوقات دلم میگیره. تنگ میشه. غنج میره.واسه چی؟واسه کی؟ واسه اونروزا که عشق سیاوش بودم و میرفتم رو دیوار خونمون اهنگاشو گوش میکردمو جز اون خواننده دیگه ای رو قبول نداشتم. واسه اون روزا که تارا و ترنج توسرکله هم میزدن تا بیشتر خود شیرینی کنن جلو معلما. واسه اون روزا که ته ته خلافمون دید زدن پسره حسن غاز اونم با اون تیپ تیتیش مامانیش که هر از چندگاهی رخصت میدادن به محله و شرفیاب میشدن.(هنوزم ته خلافمون اینه ها.ولی جا پسر حسن غاز پسر دکتر غلام با اون تیپ مکش مرگ ما اومده.خخخخخخخخخ.اینو خدایی شوخیدم) واسه اونروزا که من دیوونه شیخ میخ بودم وتارا کلی میخندید بهم. واسه اونروزا که تو کلاس اقا روشنعلی (معلم زبانمون)دنیای بچگونمون زبونزد بود. واسه اون روزا که اگه پسر خیابونیه لبخند میزد،طوری اخم میکردیم که ابروهامون میرفت تو مردمک چشمون. واسه اونروزا که ترنج زلزله و فلفل بود و تارا فاجعه فوکاشیما.(بلا به دور.البته هنوزم این صفات رو به دنبال داریما.البته من از ریشترم ،تارام از فجاعت شیطونیش کم شده.مثلا خانومیما) واسه اونروزا که منو تارا سر خواننده و بازیگر دعوا داشتیم.(کصاففففففففففط بش میگفتم سیاوش این خوله میگف علیشمس.اخ میخواستم بذارمش لا گیوتین.8 کیلو کم میکردم بس که حرصم میداد.ای خدا این که هیچی.بازیگر.میگف شاهرخ استخری.من میگفتم فریبرز عرب نیا.خداروشکر الان بزرگ شد انتخاباش تغییر کرد.) واسه روزایی که هنو بزرگ نشده بودیمو هیچی نمیفهمیدیم. واسه..........واسه همممممممممممه چی.........!!!!!!!!!!!

ادامه مطلب

یک شنبه 14 / 6 / 1393برچسب:دل تنگی های تارا و ترنج,به یاد قدیما,